ایستگاه...

ساخت وبلاگ

گام هایش بر زمین

رویاهایش در آسمان

و افکارش چیزی در میانه. گاهی با رعدی بر زمین فرود می آیند، گاه با نسیمی این سو و آن سو می روند و گاه بر بال های شاهینی تیز رو بالا می روند. و در هر کدام این ها اندکی سکنی می گزیند و باز تکرار می شود...

و در همه ی مراحل یک صحنه ی تکراری دیده می شود: گام برداشتن یک دختر شانزده ساله ی بلند پرواز در حیاط دبیرستانی در شهری کوچک که به نظر می رسد از هر لحاظی خوب مستقر شده است...

چه دور است شانزده سالگی...

چه دور است روزهایی با رویاهای بلند و توقعات کوچک...

چه دور است گذشته...

چه نزدیک است گذشته ...

چه تکرار می شود گذشته...

از یک دختر شانزده ساله ی بلند پرواز دیروز تا یک جوان سی ساله ی هم چنان بلند پرواز اما محتاط امروز همیشه یک اصل اساسی تکرار می شود» هر چیزی دست یافتنی است. هر کسی برای هدفی که تلاش می کند به آن می رسد، دیر یا زود، راحت یا سخت. و هر چه نویزهای محیطی بیشتر شود، مسیر سخت تر و دیرتر میشود. چه عاقل است آن کس که نویزهای محیطی را از خودش بسیار دور کند، و در خلأ مطلق بشتابد به هدفی که برایش آفریده شده است! خلأ ذهنی از هر آن چه دام است و دانه...

و همه ی این ها درست زمانی از خاطر می گذرند که دکتر سخت گیر و بلند آوازه در این روزهای باقی مانده نگران کارهایت شده، نگران نگرانی هایت... درست مثل روزهای باقی مانده به امتحانات نهایی سوم دبیرستان و معلم حسابان همیشه ماندگار...

چه قدر که این دنیا تکرار می شود... از روز اول عمر تا آخر آن... و چه قدر که تکرار پیچیده است! چه قدر پیچیده است...

دست نوشته های یک م-شیمی...
ما را در سایت دست نوشته های یک م-شیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tavakkol58o بازدید : 221 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:52