این عادت تکراری آدم هاست که دیگران را به خاطر نداشته هایشان زیر سوال ببرند و به داشته های خود آن قدر مغرورانه نگاه کنند که گویا خود آفریدگار تمام به ظاهر خوبی های خود هستند.
و هر چه که وسعت دید کمتر شود، خودبینی ها بیشتر می شود.
هیچ کسی دیگری را به خاطر اخلاق بد، به خاطر رفتار غلط، به خاطر خیلی ویژگی های اکتسابی و خود آفریده (!) مورد ترحم قرار نمی دهد ولی آدم ها (!) دیگران را به خاطر مثلا دست قطع شده، نداشتن پا، نابینایی و هر نقص جسمی دیگر به راحتی مورد ترحم قرار می دهند. و آن دیگر خیلی خوب ها مثلا سعی می کنند بگویند ببینید فلانی با اینکه نابیناست اما موفق است، یا آن دیگری با این که گنگ است اما این هنر را دارد. و این «با اینکه ها» را نمی دانم چه کسی وارد ادبیات انسان ها کرده است در رویارویی با دیگر هم نوعان!
اصلا هر چیز دیگر: انسان ها دوست دارند خود را به خاطر زیبایی، ثروت، علم،سلامتی، موقعیت اجتماعی، خانواده و چیزهایی از این دست، بالاتر ببرند و در بدست آوردن این ها رقابت کنند و وقتی به آن ها رسیدند خود را در بالا ببیند و به راحتی در مورد آن پایینی ها قضاوت کنند.
و یادم هست که ریحانه می گفت دو چیز است که مرا به ادامه ی زندگی امیدوار می کند: یاد مرگ، و اعتقاد به وجود مهدی.
دست نوشته های یک م-شیمی...برچسب : آبراهام لینکلن شکارچی خون آشام,آبراهام لینکلن فراماسون,آبراهام لینکلن خاتمی,آبراهام لینکلن جرج واشنگتن,آبراهام لینکلن,آبراهام لینکلن فیلم,آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا,آبراهام لینکلن و کندی, نویسنده : tavakkol58o بازدید : 192