دست نوشته های یک م-شیمی

متن مرتبط با «استعمار نو و کهنه» در سایت دست نوشته های یک م-شیمی نوشته شده است

برای امروز... دانشگاه تهران... انستیتو نفت

  • ما آزموده ایم در این شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش======================فاطمه هستم!اهل دارانشهری در جنوب غربی اصفهاندوران لذت‌های علمی از دبیرستان ادب شروع شد، با علاقه به مهندسی شیمی از صنعتی اصفهان گذشت، علم و صنعت را تجربه کرد، و مدتی است که در گوشه‌ای از دانشگاه تهران حیاتش را ادامه می‌دهد... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امروز ... این‌جا ... ایران

  • شاید به‌تر باشد با چاه سخن گفت...در جایی که هر روز می‌شنوی و می‌بینی چیزهایی را که نباید.که اگر بگویی غیبت است و سیاه‌نمایی و تضعیف روحیۀ تلاش دیگران و البته خود.باید در پایان هر روز، بروی سر چاهی که در آن آب معنویت از درون زمین سَر برآورده بنشینی و راز دل بگویی.شاید که آن آب دل تو را و ذهن و خیال تو را و چشم و گوش تو را بشوید از آن‌چه که دیده و شنیده و دریافت کرده.شاید که جویی از آن آب ساخته شود و راهی برای تو بسازد به دریای بی‌کرانۀ ایمان.و آن بی‌کرانه تو را استوار می‌سازد در تلاش و تلاش و تلاش.و تلاش‌ها چشم و گوش و ذهن تو را می‌بندند بر هر بدی، بر هر آن‌چه دوستش نمی‌داری، بر هر آن‌چه نادوست‌داشتنی است.این‌جا ایران است،این‌جا تهران است، این‌جا هوایش خاکستری است، زمینش یخ‌بندان و دل‌های مردمانش یخ‌زده. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • از یاد می‌برم... از یاد می‌روم.

  • گاهی در زندگی افرادی به ناگهان پیدا می‌شوند ...افرادی که تندی می‌کنند، تحقیر می‌کنند و فخر می‌فروشند ...و تو سکوت می‌کنی ...و آن‌ها این سکوت را برنمی‌تابند ...باز راهی می‌یابند تا آزاری برسانند ...گویا با خود عهد بسته‌اند که تا تو را بر زمین نزنند آرام نگیرند ...و تو باز سکوت می‌کنی در برابر کار به ظاهر زیرکانه و البته بسیار آزار رسانندۀ آن‌ها ...این‌بار اما سکوت تو همراه است با لبخندی تلخ بر گوشۀ لب‌هایت ...لبخندی تلخ بر شتاب کودکانه‌ای که این افراد برای آسیب‌رساندن دارند ...افرادی دور افتاده در گوشه‌ای تنها در بیابانی متروک ... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گذرگاه کرونایی!

  • خیمه‌شب‌بازی خوب است... به شرطی که تو بیننده باشی و برای رفع خستگی آن را ببینی نه آن که عروسکی در دست آرزوهای دیگران...این روزها بسیار بیزار کرده‌اند مرا این عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی... تماشای آن ها در ساعات مفید روز لذتی ندارد... می‌گذارمشان برای خودشان سرگرم باشند ... شاید کسی حوصله پیدا کرد در لحظات مفید عمرش و ساعات نسوختۀ روزش به تماشای آن‌ها بنشیند...25 اسفند 1400دانشگاه تهران بخوانید, ...ادامه مطلب

  • لاتقنطوا را برای این روزها گذاشته‌اند...

  • ما آزموده ایم در این شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش======================فاطمه هستم!اهل دارانشهری در جنوب غربی اصفهاندوران لذت های علمی از دبیرستان ادب شروع شد، با علاقه به مهندسی شیمی از صنعتی اصفهان گذشت، علم و صنعت را تجربه کرد، و الان در گوشه ای از دانشگاه تهران حیاتش را ادامه می دهد! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دیوار!

  • روزگاری شده که زیاد دروغ می شنوی... از کودک ده دوازده ساله تا آدم کامل! (کامل؟!)و همه شان تصور می کنند دروغ هوشمندانه ای گفته اندو همه شان خیلی سریع در چند ثانیه فریب ذهن را می خورند و در جملات ب, ...ادامه مطلب

  • روشنایی در تاریکی تاریکی در روشنایی روشنایی در تاریکی

  • معنی من النور الی الظلمات ... من الظلمات الی النور و راه برنده ی تمام این راه ها را زمانی می فهمی که هر آن، نوری می بینی پس از ظلمتی و ظلمتی می بینی پس از نوری و نوری می بینی پس از ظلمتی...و آن زمان ا, ...ادامه مطلب

  • کوهنورد!

  • هرگاه که زمین سخت شد، باید نگاهت رو به آسمان باشد. چنین زمین سختی شایسته ی داشتن دانه های مروارید نیست. سرت را بالا بگیر! رو به آسمان!, ...ادامه مطلب

  • روز نوشت

  • بال هایشنه آنقدر سبکند که بر قله های بلند پرواز کنند.و نه آنقدر سنگین، که راضی شود به گام برداشتن معمول بر روی زمین.سبک بالی گوهری است گرانبها، پنهان شده در دور دست ها، سبک بالی چیزی است شبیه آب حیات.جاودانگی همیشگی!سبک بالی چیزی است شبیه شهادت... شبیه شهید...سبک بالی چیزی است شبیه خود خدا..., ...ادامه مطلب

  • آینده: امروز: موج!

  • تمایل شدید به برخی از موفقیت های ظاهری هم چون غده های سرطانی بدخیمی هستند که به جان قشرهای مختلف اجتماع می افتند. هر قشری سرطان خاص خود را دارد. مثل هر عضو بدن. و جامعه ی دانشگاهی از این امر مستثنی نی, ...ادامه مطلب

  • یک سحرگاه روشن.

  • ماهی کوچک کم کم چشم باز می کندکم کم چشم باز می کند می بیند که آن چه که دریا می پنداشته برکه ای بوده کوچک،آن چه که خورشید می پنداشته تنها شعاعی بوده کوچک،ماهی کوچک کم کم چشم باز می کندکم کم چشم باز می , ...ادامه مطلب

  • بر دوش گیرنده ی بار سنگین...

  • آیت الله می گفت وزر یعنی بار سنگین. آقای دکتر به نظر می رسد آنقدر که به آمریکای عزیزشان دلبستگی دارند به ایران ندارند! گویا بیشترین سنگینی بار را از خارج احساس می کنند تا داخل! خدا قوت جوانمرد!!!, ...ادامه مطلب

  • من؟ هویت؟

  • رزومه ی یکی از دانشجویان یکی از بهترین دانشگاه های دنیا را نگاه می کردم، در رزومه اش نوشته بود که به دانشجویان کارشناسی درس می دهد و کار با فلان و فلان و فلان دستگاه آنالیز را یاد می دهد و روش ایمنی در آزمایشگاه را یاد می دهد و ... . و البته از ادیتورهای فلان ژورنال هم هست و  در آزمایشگاهشان اسیستنت هم هست و  از این قسم کارها. همه چیز به نحوه ی تفکر ما بر می گردد. اگر یک دانشجوی دکترا دقیقا همین ک, ...ادامه مطلب

  • مرثیه ای تازه باید سرود!

  • شب های اول محرم است، می رویم فلان مسجد نسبتا نزدیک و همخوان! از سخنرانی سطحی و مداحی خشن که بگذریم، در پایان مراسم کلیپی پخش می کنند سراسر تفرقه افکن. سراسر خشونت... شب دیگری و مسجد دیگری، مداحی خشن، سطحی، با صداهای عجیب و غریبی که قرابتی با حماسه ی عاشوراء و هدف امام معصوم ندارد، مسجد دیگر، شب دیگر، تکرار می شود سخنرانی سطحی و بی مطالعه و مداحی خشن و بی محتوا، مسجد دیگر، شب دیگر، ... انگار در این, ...ادامه مطلب

  • کویر...

  • واژه های خالی تیرماه سخن ها دارند و تو سکوت می کنی واژه های خالی به تو نگاه می کنند و تو آن ها را نمی بینی. مدت هاست که از دیدگانت محوشان کرده ای. در همان هوای مه آلود، در مه رهایشان کرده ای. و واژه ها در بی خبری تمام به سوی تو روان می شوند در حالی که چیزی نمی گذرد از تندی ضرباتشان. واژه های خالی شده که همه چیز را تهی کردند. همه چیز را. حتی آخرین کوزه ها را هم بر شوره زار ریختند تا هرگز قطره ی آبی به چشمان همیشه منتظر تو نرسد! قطره ی آبی به صاحب تمام باران های آبان. و نرسید! واژه های خالی شده به سوی تو سرازیر می شوند و تو مثل همیشه سکوت می کنی و اینبار آرام تر از همیشه. ساکت تر از همیشه. واژه,کویر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها